فخرالدین احمد بن حسن جاربردیجارَبَرْدی، فخرالدین احمد بن حسن (د رمضان ۷۴۶/ ژانویۀ ۱۳۴۶)، ادیب، شارح و عالم نحوی. ۱ - معرفی۱.۱ - محل ولادتجارَبَرْدی، فخرالدین احمد بن حسن در جاربرد (به معنی قلعۀ آب، از مضافات ارّان ــ در آن سوی ارس و شمال آذربایجانــ که در حال حاضر در منطقۀ خودگردان قرهباغ واقع شده است) به دنیا آمد. [۱]
نسوی، محمد، ج۱، ص۲۰۰، سیرۀ جلالالدین یا تاریخ جلالی، ترجمۀ محمدعلی ناصح، به کوشش خلیل خطیب رهبر، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۲]
نسوی، محمد، ج۱، ص۲۵۹، سیرت جلالالدین مینکبرنی، ترجمۀ کهن، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۶۵ش.
[۳]
قزوینی، محمد، ج۱، ص۵۴۹، حاشیه بر شدالازار.
[۴]
رضا، عنایتالله، ج۱، ص۷۱، اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، تهران، ۱۳۸۰ش.
[۵]
رضا، عنایتالله، ج۱، ص۵۸۶، اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، تهران، ۱۳۸۰ش.
[۶]
رافی، هاکوپ ملیک هاکوپیان، ج۱، ص۲-۳، ملوک خمسه، ترجمۀ آرا در استپانیان، تهران، ۱۳۸۴ش.
جاربردی به جارْبَرْد (معرّب چارْپَرْد) منسوب است که روستا یا شهری در منطقه اَرّان، متعلق به ایران قدیم و ارمنستان کنونی بوده است. از تاریخ تولد و دوره کودکی او اطلاعی در دست نیست. وی از زادگاهش به تبریز رفت و در آنجا مقیم شد، از این رو تبریزی جاربردی نیز خوانده شده است. [۷]
عبداللّه بن اسعد یافعی، مرآه الجنان و عبره الیقظان، ج۴، ص۲۳۱، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
[۸]
ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنه فی اعیان المائه الثامنه، ج۱، ص۱۲۳ـ۱۲۴، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
[۹]
حاجی خلیفه، ج۲، ستون ۱۸۷۹.
[۱۰]
محمدبن جلال الدین غیاث الدین رامپوری، غیاث اللغات، ج۱، ص۲۴۳، چاپ منصور ثروت، تهران ۱۳۷۵ ش.
[۱۱]
جنیدبن محمود جنید شیرازی، تذکره هزار مزار: ترجمه شدّالازار (مزارات شیراز)، ج۱، ص۳۹۱، به قلم عیسی بن جنید شیرازی، چاپ نورانی وصال، شیراز ۱۳۶۴ ش.
۱.۲ - القاب و کنیهلقب او به صورتهای جارْبَرْدی، جارْبِردی و جارْبُردی نیز ضبط شده است. [۱۲]
اسنوی، عبدالرحیم، ج۱، ص۱۸۹، طبقات الشافعیة، به کوشش یوسف حوت، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۱۳]
سبکی، عبدالوهاب، ج۱۰، ص۴۷، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۹۷۶م.
[۱۴]
سیوطی، بغیة الوعاة، ج۱، ص۳۰۳، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
ابن فوطی به نقل از کتاب التوضیحات الرشیدیه، وی را ابوعلی احمد بن حسن بن علی جاربرتی حکیم معرفی کرده است [۱۵]
ابن فوطی، عبدالرزاق، ج۴، ص۷۴، تلخیص مجمع الاداب، به کوشش مصطفی جواد، دمشق، ۱۹۶۵م.
[۱۶]
مینوی، مجتبی، ج۱، ص۳۵۸، توضیحات رشیدیه، یادگارنامۀ حبیب یغمایی، به کوشش غلامحسین یوسفی و دیگران، تهران، ۱۳۵۶ش.
اما در منابع، کنیۀ وی ابوالمکارم و نام [[|جدش]] جدیوسف آمده است. [۱۷]
یافعی، عبدالله، ج۴، ص۳۰۷، مرآة الجنان، بیروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
[۱۸]
ابن حجر عسقلانی، احمد، ج۱، ص۱۴۲، الدرر الکامنة، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
[۱۹]
اسنوی، عبدالرحیم، ج۱، ص۱۸۹، طبقات الشافعیة، به کوشش یوسف حوت، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۲ - مهاجرت به تبریزدانسته نیست وی از چه زمانی به تبریز مهاجرت کرد؛ اما آوازۀ تبریز (ه م) در دوران پرشکوه وزارت خواجه رشیدالدین و حضور مفسر بزرگ زمان بیضاوی (ه م) سبب شد به تبریز و به محضر درس او بشتابد. [۲۰]
سبکی، عبدالوهاب، ج۹، ص۸، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۹۷۶م.
[۲۱]
ابن قاضی شهبه، ابوبکر، ج۳، ص۹، طبقات الشافعیة، به کوشش حافظ عبدالعلیم خان، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
از عمر بن نجمالدین و نظامالدین طوسی به عنوان استادان او نام بردهاند. [۲۲]
شوکانی، محمد، ج۱، ص۴۷، البدر الطالع، قاهره، ۱۳۴۸ق.
جاربردی در تبریز جایگاهی ویژه داشت، چنانکه گاه او را در مجلس شیخ صفیالدین اردبیلی، در جامع عمارت رشیدی، و در کنار سلاطین و وزیران و ارباب علم و دانش، و گاه در مجلسی در کنار امیر شیخ حسن چوپانی و مورد مشاورۀ وی مییابیم. [۲۳]
ابن بزاز، توکل، ج۱، ص۶۴۶، صفوة الصفا، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، ۱۳۷۳ش.
[۲۴]
حافظ ابرو، عبدالله، ج۱، ص۲۱۸، ذیل جامع التواریخ رشیدی، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۲۵]
خواندمیر، غیاثالدین، ج۳، ص۲۳۲، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۳ش.
۳ - فعالیت علمیدر تبریز به فراگیری علوم پرداخت و در معقولات و منقولات سرآمد شد و پس از آموختن فقه شافعی، فقیه و مُفتی شافعی مذهبان گردید. در تبریز شهرت فراوان یافت و به فخرالدین و ابوالمکارم ملقب گردید. [۲۶]
ابن قاضی شهبه، طبقات الشافعیه، ج۲، ص۱۶۲ـ۱۶۳، چاپ حافظ عبدالعلیم خان، بیروت: دارالندوه الجدیده، ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
[۲۷]
عبداللّه بن اسعد یافعی، مرآه الجنان و عبره الیقظان، ج۴، ص۲۳۱، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
[۲۸]
ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنه فی اعیان المائه الثامنه، ج۱، ص۱۲۳ـ۱۲۴، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
[۲۹]
حاجی خلیفه، ج۲، ستون ۱۸۷۹.
او همواره به تحصیل و تدریس و تألیف اشتغال داشت و از محضر استادانی چون نظام الدین طوسی و شیخ عمر نجم الدین و به ویژه قاضی بیضاوی، بهره برد. وی در تربیت طلاب نیز کوتاهی نمیکرد و متصدی امور آنان بود. محمدبن عبدالرحیم عُمری میلانی، قاضی عضدالدین ایجی ( متکلم و فقیه شافعی قرن هشتم) و نورالدین اردبیلی از شاگردان او بودند. [۳۰]
عبدالرحیم بن حسن اسنوی، طبقات الشافعیه، ج۱، ص۱۸۹، چاپ کمال یوسف حوت، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۳۱]
ابن قاضی شهبه، طبقات الشافعیه، ج۲، ص۱۶۳، چاپ حافظ عبدالعلیم خان، بیروت: دارالندوه الجدیده، ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
[۳۲]
ابن قاضی شهبه، طبقات الشافعیه، ج۲، ص۱۹۹، چاپ حافظ عبدالعلیم خان، بیروت: دارالندوه الجدیده، ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
[۳۳]
ابن عماد، ج۶، ص۱۴۸.
[۳۴]
محمدبن علی شوکانی، البدرالطالع، ج۱، ص۴۷، بیروت: دارالمعرفه، (بی تا).
جاربردی با ایجی، معارضات و مناظرات علمی فراوانی به صورت مکاتبه داشت و پس از درگذشت جاربردی، افراد دیگری، از جمله فرزندش ابراهیم، آن معارضات را ادامه دادند. [۳۵]
عبدالوهاب بن علی سبکی، طبقات الشافعیه الکبری '، ج۱۰، ص۴۷ـ ۵۲، چاپ عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، جیزه ۱۹۹۲.
[۳۶]
عبدالوهاب بن علی سبکی، طبقات الشافعیه الکبری '، ج۱۰، ص۶۰ـ ۷۸، چاپ عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، جیزه ۱۹۹۲.
جاربردی عالمی باوقار، خیّر و بسیار دیندار بود و در تصوف و عرفان هم مقام شامخی داشت. ۴ - شاگردانمداومت جاربردی بر درس و بحث و نگارش، در منابع بسیار ستوده شده است؛ [۳۷]
سبکی، عبدالوهاب، ج۹، ص۸، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۹۷۶م.
[۳۸]
ابن قاضی شهبه، ابوبکر، ج۳، ص۹، طبقات الشافعیة، به کوشش حافظ عبدالعلیم خان، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۳۹]
خواندمیر، غیاثالدین، ج۳، ص۲۳۲، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۳ش.
به همین سبب شاگردان بسیاری نزد او درس خواندهاند، از جمله بهاءالدین ابوالمحاسن عثمان بن علی، صدرالدین محمد جوهری، و نورالدین فرج بن محمد اردبیلی. [۴۰]
ابن قاضی شهبه، ابوبکر، ج۳، ص۱۰، طبقات الشافعیة، به کوشش حافظ عبدالعلیم خان، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۴۱]
ابن قاضی شهبه، ابوبکر، ج۳، ص۵۹، طبقات الشافعیة، به کوشش حافظ عبدالعلیم خان، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۴۲]
ابن حجر عسقلانی، احمد، ج۱، ص۱۴۳، الدرر الکامنة، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
[۴۳]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، ج۱، ص۳۶۳، شد الازار، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۲۸ش.
[۴۴]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، ج۱، ص۳۷۹، شد الازار، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۲۸ش.
[۴۵]
سبکی، عبدالوهاب، ج۱۰، ص۳۸۰، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۹۷۶م.
[۴۶]
نعیمی، عبدالقادر، ج۱، ص۲۳۰، الدارس فی تاریخ المدارس، به کوشش جعفر حسنی، دمشق، ۱۹۸۸م.
فرزندش ابراهیم نیز از شیخ شرفالدین طیبی، نجمالدین سعید، محمد بن ابی الطیب شیرازی، و قاضی القضات نظامالدین عبدالصمد به عنوان شاگردان وی یاد میکند. [۴۷]
سبکی، عبدالوهاب، ج۱۰، ص۷۶-۷۷، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۹۷۶م.
۵ - مکاتبه با قاضی عضدالدینتنها نکتۀ بارزی که در حیات علمی جاربردی میتوان اشاره کرد، مکاتبۀ وی با قاضی عضدالدین ایجی (ه م) در توضیح آیهای از سورۀ بقره است که سبکی بدان اشاره کرده، و عین نامه و جوابیه را ذکر کرده است. [۴۸]
سبکی، عبدالوهاب، ج۱۰، ص۴۷-۵۲، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۹۷۶م.
در پاسخ به این سؤال، تنی چند از بزرگان نیز شرکت کردند که حاجی خلیفه [۴۹]
حاجی خلیفه، کشف، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۳.
به برخی اشاره کرده است.پس از مرگ جاربردی، فرزندش ابراهیم در دفاع از پدر نامهای نگاشت و آن را «السیف الصارم فی قطع العضد الظالم» نام نهاد. [۵۰]
سبکی، عبدالوهاب، ج۱۰، ص۶۰ بب ، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۹۷۶م.
۶ - آثاراهتمام جاربردی بر آموزش، او را به شرح آثاری وا داشت که همواره از متون درسی آن روزگار به شمار میآمد. از مهمترین این شروح میتوان به شرح شافیۀ ابن حاجب (ه م) اشاره کرد که به گفتۀ خود جاربردی در مقدمۀ شرح شافیه، تشویقِ برخی از دانشمندان علت اصلی شرح این کتاب بوده است. وی این شرح را احتمالاً به تاجالملة و الدین علی ساوی (تاجالدین آوجی)، از نایبان خاص وزیر سعدالدین محمد ساوجی [۵۱]
خواندمیر، غیاثالدین، ج۱، ص۳۱۴، دستور الوزراء، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۵۵ش.
تقدیم کرده است. [۵۲]
جاربردی، احمد، شرح شافیه، بش، چ سنگی، تهران، ۱۲۷۱ق.
جاربردی از شرح ابن حاجب بهرۀ فراوان برده است. این اثر بارها در هند، پاکستان، استانبول و تهران به چاپ رسیده است. دیگر آثار وی که به صورت خطی در کتابخانههای مختلف دنیا نگهداری میشود، از این قرار است: حاشیة علی الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل زمخشری؛ شرح حاوی الصغیر، شکوک علی الحاجبیة؛ المغنی فی علم النحو. بر این اثر، شروح بسیاری نگاشته شده است. ۶.۱ - لیست تألیفات۱) السراج الوهّاج که شرح کتاب منهاج الوصول الی علم الاصول استادش قاضی بیضاوی در اصول فقه شافعی است، از این رو وی را شارح البیضاوی نیز خوانده اند. ۲) الهادی که شرحی مفصّل بر الحاوی الصغیر نجم الدین قزوینی در فروع فقه شافعی است ولی به پایان نرسیده است. ۳) شرح الهدایه برهان الدین بخاریِ مَرغینانی در فقه حنفی، که خود شرح بدایه المبتدیِ مَرغینانی است. ۴) شرح شافیه ابن حاجب در علم صرف ، که بعد از شرح رضی الدین استرآبادی یکی از شروح برتر شافیه شمرده شده و بارها در ایران و استانبول به چاپ رسیده است. عزالدین محمدبن احمد، معروف به ابن جماعه، حاشیه ای به نام الدررالکافیه فی حل شرح الشافیه بر شرح جاربردی نوشته است. همچنین سیوطی و محمودبن احمد عینی هر یک جداگانه بر این شرح حاشیه نوشته اند. ۵) حاشیه بر شرح الایضاح ابن حاجب در علم نحو، که خود شرح المفصّل فی النحو زمخشری است. ۶) المغنی، که رساله ای است در علم نحو و شاگرد جاربردی، محمدبن عبدالرحیم عُمری میلانی، آن را شرح کرده است. ۷) الحواشی علی الکشّاف، که مجموعه تعلیقات ده جلدی او بر تفسیر الکشّاف عن حقایق التنزیل زَمَخْشَری است. ۸) شرح اصول علی بن محمد بزدوی . [۵۳]
عبداللّه بن اسعد یافعی، مرآه الجنان و عبره الیقظان، ج۴، ص۲۳۱، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
[۵۴]
ابن تغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، ج۱۰، ص۱۴۵، قاهره (۱۳۸۳) ـ۱۳۹۲/ (۱۹۶۳) ـ۱۹۷۲.
[۵۵]
حاجی خلیفه، ج۱، ستون ۱۱۲.
[۵۶]
حاجی خلیفه، ج۲، ستون ۶۲۶.
[۵۷]
حاجی خلیفه، ج۲، ستون ۱۰۲۱.
[۵۸]
حاجی خلیفه، ج۲، ستون ۱۴۷۸.
[۵۹]
حاجی خلیفه، ج۲، ستون ۱۷۷۴.
[۶۰]
حاجی خلیفه، ج۲، ستون۱۸۷۹.
[۶۱]
حاجی خلیفه، ج۲، ستون ۲۰۳۶.
[۶۲]
خوانساری، ج۱، ص۳۳۵.
[۶۳]
جنیدبن محمود جنید شیرازی، ج۱، ص۳۹۱، پانویس ۲۱۵، تذکره هزار مزار: ترجمه شدّالازار (مزارات شیراز)، به قلم عیسی بن جنید شیرازی، چاپ نورانی وصال، شیراز ۱۳۶۴ ش.
۷ - اشعارگرچه جاربردی را شاعر ندانستهاند، اما سبکی ابیاتی از وی نقل کرده است. [۶۴]
سبکی، عبدالوهاب، ج۹، ص۹، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۹۷۶م.
۸ - درگذشتوی در رمضان ۷۴۶ در تبریز درگذشت. [۶۵]
سبکی، عبدالوهاب، ج۹، ص۹، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۹۷۶م.
[۶۶]
اسنوی، عبدالرحیم، ج۱، ص۱۸۹، طبقات الشافعیة، به کوشش یوسف حوت، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۶۷]
شوکانی، محمد، ج۱، ص۴۷، البدر الطالع، قاهره، ۱۳۴۸ق.
[۶۸]
ادرنوی، احمد، ج۱، ص۲۸۱، طبقات المفسرین، به کوشش سلیمان بن صالح خزی، مدینه، ۱۹۹۷م.
[۶۹]
عبدالرحیم بن حسن اسنوی، طبقات الشافعیه، ج۱، ص۱۸۹، چاپ کمال یوسف حوت، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۷۰]
ابن قاضی شهبه، طبقات الشافعیه، ج۲، ص۱۶۳، چاپ حافظ عبدالعلیم خان، بیروت: دارالندوه الجدیده، ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
[۷۱]
عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، بغیه الوعاه فی طبقات اللغویین و النحاه، ج۱، ص۳۰۳، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۴.
[۷۲]
حاجی خلیفه، ج۱، ستون ۲۲۲ـ۲۲۳.
شوکانی [۷۳]
محمدبن علی شوکانی، البدرالطالع، ج۱، ص۴۷، بیروت: دارالمعرفه، (بی تا).
سال درگذشت او را ۷۴۲ ذکر کرده که احتمالاً نادرست است.۹ - فهرست منابع(۱) ابن بزاز، توکل، صفوة الصفا، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، ۱۳۷۳ش. (۲) ابن حجر عسقلانی، احمد، الدرر الکامنة، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م. (۳) ابن فوطی، عبدالرزاق، تلخیص مجمع الاداب، به کوشش مصطفی جواد، دمشق، ۱۹۶۵م. (۴) ابن قاضی شهبه، ابوبکر، طبقات الشافعیة، به کوشش حافظ عبدالعلیم خان، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م. (۵) ادرنوی، احمد، طبقات المفسرین، به کوشش سلیمان بن صالح خزی، مدینه، ۱۹۹۷م. (۶) اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافعیة، به کوشش یوسف حوت، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م. (۷) جاربردی، احمد، شرح شافیه، چ سنگی، تهران، ۱۲۷۱ق. (۸) جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۲۸ش. (۹) حاجی خلیفه، کشف. (۱۰) خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۳ش. (۱۱) خواندمیر، غیاثالدین، دستور الوزراء، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۵۵ش. (۱۲) رافی، هاکوپ ملیک هاکوپیان، ملوک خمسه، ترجمۀ آرا در استپانیان، تهران، ۱۳۸۴ش. (۱۳) رضا، عنایتالله، اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، تهران، ۱۳۸۰ش. (۱۴) سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۹۷۶م. (۱۵) سیوطی، بغیة الوعاة، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م. (۱۶) شوکانی، محمد، البدر الطالع، قاهره، ۱۳۴۸ق. (۱۷) قزوینی، محمد، حاشیه بر شدالازار. (۱۸) مینوی، مجتبی، توضیحات رشیدیه، یادگارنامۀ حبیب یغمایی، به کوشش غلامحسین یوسفی و دیگران، تهران، ۱۳۵۶ش. (۱۹) نسوی، محمد، سیرت جلالالدین مینکبرنی، ترجمۀ کهن، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۶۵ش. (۲۰) نسوی، محمد، سیرۀ جلالالدین یا تاریخ جلالی، ترجمۀ محمدعلی ناصح، به کوشش خلیل خطیب رهبر، تهران، ۱۳۶۶ش. (۲۱) نعیمی، عبدالقادر، الدارس فی تاریخ المدارس، به کوشش جعفر حسنی، دمشق، ۱۹۸۸م. (۲۲) یافعی، عبدالله، مرآة الجنان، بیروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م. (۲۳) حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش. ۱۰ - پانویس
۱۱ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «جاربردی»، ج۱۷، ص۶۳۴۹. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «احمد بن حسن جاربردی»، شماره۴۳۲۲. |